نخستین تلاش ها
در سال ۱۷۸۹ آنتوان لاووازیه فهرستی از ۳۳ عنصر شیمیایی را منتشر کرد. او این عنصرها را زیر نامهای گازی، فلزی، نافلزی و خاکی دستهبندی کرده بود. سپس در دههٔ ۱۷۹۰ یرمیا بنیامین ریشتر جدول وزن معادل را تهیه کرد. به این منظور، مقدار وزنی اسیدهایی که با یک مقدار مشخص باز ترکیب میشدند و نیز مقدار فلزهایی که با مقدار مشخصی اسید ترکیب میشدند را اندازهگیری کرد. در سال ۱۸۲۹ یوهان ولفگنگ دوبرآینر دریافت که بسیاری از عنصرها را میتوان بسته به ویژگیهای شیمیایی آنها، در دستههای سهتایی بخشبندی کرد. برای نمونه لیتیم، سدیم و پتاسیم را با هم در دستهٔ فلزهای واکنشپذیر نرم گذاشت. همچنین او متوجه شد که وقتی عنصرها را به ترتیب وزن اتمی دستهبندی میکند، وزن عنصر دوم (میانی) تقریباً برابر است با میانگین وزن عنصر پیش و پس از خود (عنصر اول و سوم). این پدیده به نام قانون سهتایی یا سهتایی دوبرآینر شناخته شد شیمیدان آلمانی لئوپولد گملین با همین روش ادامه داد و تا سال ۱۸۴۳ توانست ده دستهٔ سهتایی، سه دستهٔ چهارتایی و یک دستهٔ پنجتایی را شناسایی کند. در سال ۱۸۵۷ ژان باتیست آندره دوما توانست ارتباطهایی میان دستههای گوناگون فلزها به دست آورد. تا این دوره شیمیدانان گوناگون توانسته بودند ارتباطهای گوناگونی میان دستههای کوچک عنصرها به دست آورند؛ اما هیچیک جدول کلی ارائه نکردهبودند.
در ۱۸۵۸ شیمیدان آلمانی فریدریش آگوست ککوله مشاهده کرد که کربن همواره با چهار اتم پیرامون خود پیوند برقرار میکند. برای نمونه در متان یک کربن با چهار هیدروژن پیرامون خود پیوند خوردهاست. این مفهوم کمکم با نام والانس یا الکترونهای ظرفیت شناخته شد. منظور از والانس یک اتم، تعداد اتمهایی است که با آن اتم پیوند میخورند
در ۱۸۶۲ یک زمینشناس فرانسوی به نام الکساندر-امیل بگویه دو شانکورتوآ یک نمای اولیه از جدول تناوبی را منتشر کرد و نام آن را «مارپیچ خاکی» یا «مارپیچ» گذاشت. او نخستین کسی بود که متوجه ویژگیهای تناوبی عنصرها شد و آنها را به ترتیب عدد اتمی از کمتر به بیشتر در یک استوانهٔ مارپیچ مرتب کرد. همچنین او نشان داد که عنصرهایی که ویژگیهای مانند هم دارند در فاصلهای ثابت از هم قرار دارند (شمار عنصرهای میان آنها همیشه ثابت است). جدول او برخی یونها و ترکیبها را هم دربرداشت. مقالهای که او دربارهٔ جدول خود منتشر کرد، بیش از دانش شیمی، به مطالب مربوط به زمینشناسی پرداخته بود. برای همین تا پیش از جدول دیمیتری مندلیف توجه کمی را به خود جلب کرد.
در ۱۸۶۴ شیمیدان آلمانی، جولیوس لوتار میر جدولی ساختهشده از ۴۴ عنصر را بر پایهٔ الکترونهای لایهٔ ظرفیت (والانس) ارائه کرد. این جدول نشان میداد که عنصرهایی که ویژگیهای مانند هم دارند، معمولاً الکترونهای ظرفیت برابر هم دارند.همزمان شیمیدان انگلیسی، ویلیام آدلینگ هم جدولی ساختهشده از ۵۷ عنصر منتشر کرد. جدول آدلینگ بر پایهٔ وزن اتمی بود که چندین جای خالی و نکتهٔ غیرمعمول در آن دیده میشد. او متوجه مفهوم تناوبی بودن جرم اتمی در میان عنصرها و مسئلهٔ گروهبندی عنصرها در جدول شده بود اما هرگز پیگیر ادامهٔ آن نشد. او در ۱۸۷۰ عنصرها را برپایهٔ الکترونهای لایهٔ ظرفیت (والانس) مرتب کرد و به عنوان جدول پیشنهادی خود ارائه کرد.
شیمیدان انگلیسی جان نیولندز از سال ۱۸۶۳ تا ۱۸۶۶ مجموعه مقالاتی را منتشر کرد. او در این مقالهها توضیح میداد که هنگامی که عنصرها به ترتیب از عدد اتمی کمتر به بیشتر مرتب شوند در دستههای هشتتایی ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی مشابهی را تکرار میکنند. او این تناوب و تکرار هشتتایی را به هشتگانهای موسیقی همانند کرد. قانون هشتگانهای نیولندز از سوی همکارانش احمقانه دانسته شد و جامعهٔ شیمی حاضر به انتشار کار او نشد.برخلاف این برخورد، نیولندز دادههای جدول هشتایی خود را جمعآوری کرد و از آن برای پیشبینی عنصرهای ناشناخته مانند ژرمانیم بهره برد.جامعهٔ شیمی پنج سال پس از آنکه جدول تناوبی مندلیف به جهان معرفی شد، به کار نیولندز بها داد.
در سال ۱۸۶۷ یک شیمیدان زادهٔ دانمارک به نام گوستاووس هینریشس یک جدول تناوبی مارپیچ پیشنهاد کرد. این جدول برپایهٔ طیف اتمی، وزن و شباهتهای شیمیایی بود. جدول او به عنوان کاری «منحصربهفرد»، «درخور توجه» و البته «تودرتو و پیچیده» دانسته شد. چنین توصیفاتی مانع از شناسایی و پذیرش عمومی جدول او شد.
استاد روس شیمی، دیمیتری مندلیف و شیمیدان آلمانی، ژولیوس لوتار میر، هر یک به صورت مستقل جدولی را به ترتیب در سالهای ۱۸۶۹ و ۱۸۷۰ منتشر کردند. جدول مندلیف، نخستین نسخه از کار او بود؛ درحالی که جدولی که میر منتشر کرد، نسخهٔ گسترش یافتهٔ جدول پیشین او بود که در سال ۱۸۶۴ منتشر کرده بود.هر دو نفر، عنصرها را در ردیفها و ستونها به ترتیب وزن اتمی فهرست کرده بودند. در هر دو جدول در آغاز یک ستون یا ردیف، ویژگیهای عنصرها به صورت مرتب تکرار میشد.
مندلیف در این جدول دو انتخاب مهم انجام داده بود که باعث شد تا جدول او مورد پذیرش عمومی قرار گیرد: نخست اینکه جای عنصرهایی را که هنوز شناسایی نشده بود، خالی گذاشته بود.مندلیف نخستین شیمیدانی نبود که چنین کرده بود، اما نخستین کسی بود که با توجه به ردپایی که از جدول داشت، جای عنصرها را پیشبینی کرده بود. عنصرهایی مانند گالیم و ژرمانیم عنصرهایی بودند که بعداً شناسایی شدند.انتخاب دوم مندلیف در جایگذاری و دستهبندی عنصرها بود، او گاهی ویژگی وزن اتمی را نادیده گرفته بود و به جای آن، عنصرها را با توجه به ویژگیهای شیمیایی جایگذاری کرده بود. عنصرهایی مانند تلوریم و ید از این دست بودند. بعدها با پیشرفت علم معلوم شد که مندلیف نادانسته عنصرها را به ترتیب افزایش عدد اتمی و بار هسته مرتب کرده بود.
اهمیت عدد اتمی در جایگذاری عنصرها در جدول تناوبی نادیده گرفته میشد تا اینکه وجود و ویژگیهای پروتون و نوترون در هسته شناسایی شد.
مندلیف در سال ۱۸۷۱ جدول خود را به روز کرد و جزئیات بیشتری از عنصرهایی که جای آنها را پیشبینی میکرد، ارائه داد. او باور داشت که این عنصرها وجود دارند، اما هنوز شناسایی نشدهاند.با گذر زمان و شناسایی عنصرهایی که به صورت طبیعی یافت میشوند، جاهای خالی کمکم پر شد. باور عمومی چنین است که آخرین عنصر شناسایی شدهای که به صورت طبیعی پدید میآید، فرانسیم است که در سال ۱۹۳۹ شناسایی شد. مندلیف این عنصر را «اکا-سزیم» (اکا به معنی همانند) نامیده بود. پس از آن، در سال ۱۹۴۰ عنصر پلوتونیم به صورت آزمایشگاهی تولید شد؛ اما در سال ۱۹۷۱ دانشمندان به این نتیجه رسیدند که این عنصر به صورت طبیعی ساخته میشود.
جدول تناوبی پرکاربرد امروزی که به نام جدول تناوبی استاندارد یا جدول تناوبی متداول نیز شناخته میشود، جدولی است که به شیمیدان آمریکایی هوراس گرووز دمینگ نسبت داده میشود. دمینگ در ۱۹۲۳ دو نسخهٔ کوتاه (نسخهٔ مندلیفی و ۱۸ ستونی) جدول تناوبی را منتشر کرد.بعدها در سال ۱۹۲۸ نسخهٔ ۱۸ ستونی جدول دمینگ به صورت گسترده در دسترس مدرسههای آمریکا قرار گرفت. تا دههٔ ۱۹۳۰ جدول دمینگ در بسیاری از کتابها و دانشنامههای شیمی در دسترس بود. همچنین برای سالها توسط انتشارات علمی سرجنت ولچ منتشر میشد.
گلن سیبورگ که در سال ۱۹۴۵ پیشنهاد کرد که الکترونهای اکتینیدها به لایهٔ دوم بلوک اف تعلق دارند
با پیشرفت دانش مکانیک کوانتوم و افزایش دانش دربارهٔ الکترونها و نقش آنها در اتم، روشن شد که جایگیری عنصرها در هر دوره (ردیف) از جدول تناوبی با پر شدن یکی از لایههای الکترونی همسنگ است. اتمهای بزرگتر، الکترونها و در نتیجه زیرلایههای بیشتری دارند. پس با افزایش شمارهٔ دوره، طول دورههای جدول بیشتر میشود.
در ۱۹۴۵، دانشمند آمریکایی گلن سیبورگ گفت که الکترونها در اکتینیدها مانند لانتانیدها بلوک اف از لایههای الکترونی را پر میکنند. چرا که پیش از آن فرض میشد که الکترونهای لایهٔ آخر این عنصرها در بلوک دی جای میگیرند. همکار سیبورگ به او توصیه کرد که چنین مطلبی را منتشر نکند و آیندهٔ کاری خود را به خطر نیندازد. با این حال، او پیشنهاد خود را ارائه داد که از سوی جامعهٔ علمی درست دانسته شد. سیبورگ به تلاش خود ادامه داد و در سال ۱۹۵۱ توانست جایزهٔ نوبل شیمی را به خاطر کار بر روی اکتینیدها از آن خود کند
لینک کوتاه